◼ مقاله پنجم: نور و آتش در حکمت اشراقی و آیینهای باستانی
کوردی
نویسنده: روژین هوزات باستان شناس مستقل
مقدمه داستانی:
آن شب که پیر روشنا و
هیوا در ایوان نشسته بودند،روژین ، همچنان که پیمان داده بود که مقالاتی که نوشته به
پیر روشنا و هیوا نشان دهد تا نظرات خودشون در آخر ابراز کنند . دسته برگهایی دیگر
را از کیفش بیرون آورد و با لحنی جدی گفت: «این یکی، درباره مفهوم نور و آتش در آیین
ماست... چیزی که همیشه در سنگ نگارهها، افسانهها و معماریهای ما تکرار شده، ولی
کمتر کسی از معنای ژرفش سخن میگوید.»
چکیده:
این مقاله تلاش دارد تا
مفهوم نور و آتش را در سنت فکری، آیینی و هنری کوردی بررسی کند؛ از غارهای نیایش
دوران مهرپرستی، تا اشراق سهروردی و شعلههای خاموش نشدنی لالش. نقش این دو عنصر
در ادبیات، معماری، موسیقی و اخلاق عرفانی کوردستان، بازتابی است از نوعی حکمت
زیستن در روشنایی، در جهانی محاط شده با تاریکی های سیاسی، طبیعی و وجودی.
آتش، نگهبان حافظه کوهستان
در فرهنگهای کوهستانی،
آتش تنها ابزار گرما نبود، بلکه پاسدار عهد و هویت بود. آیین میترایی، با تاکید بر
روشن نگهداشتن آتش، در سراسر معابد غاری شکل، از زاگرس تا آناتولی، پرستش خود را
سامان داد. در لالش نیز، هنوز شعلههایی که با روغن زیتون افروخته میشوند، تداوم
همان سیر تاریخیاند.
نور در ادبیات عرفانی
در آثار ادبی و عرفانی
کوردی، مفاهیمی چون «تاجی از نور»، «دل روشن» یا «سینه خورشیدی»، نشانگر پیوندی عمیق
میان روشنایی و تعالی است. سهروردی، حکیم اشراق، این نور را منشأ هستی میدانست و راه
رسیدن به حقیقت را «سلوک از ظلمت به نور» تعریف کرد. این بینش، بازتابی ژرف در اشعار
عرفانی کوردی یافته است.
معماری نور و آتش
بسیاری از بناهای
باستانی مانند چمچمال، کرکوک، حسکیف و حتی گوپ تپه، دارای ساختارهاییاند که نور
خورشید را در زمانهای خاصی از سال، همچون اعتدال بهاری یا تابستانی، در زاویهای
مقدس وارد محراب یا نیایشگاه میکردهاند. معماری بر پایه نور، نشانهای از پیوند
بین تقویم کیهانی و آیین زمینی است.
موسیقی آتشین
سازهای سنتی کوردی چون
نرمهنای، دف و شمشال، نه تنها بازتاب طبیعتند، بلکه آواهایی از سرزمین آتشاند.
رقص آیینی دف نوازان، همصدا با شعلههای درخشان، نوعی سلوک جمعی است که در
پیوندی عرفانی میان انسان، زمین و نور جاری میشود.
نتیجهگیری:
نور و آتش، در تمدن
کوهستان، مفاهیمی صرفاً طبیعی یا نمادین نیستند، بلکه اصولی هستی شناختیاند.
شناخت آنها، راهی است برای بازسازی فلسفه زیست در سرزمینی که همواره درگیر نبرد میان
تاریکی و روشنایی بوده است.
منابع:
- Nasr, Seyyed Hossein. Three Muslim Sages. Harvard University Press,
1964.
- Eliade, Mircea. The Sacred and the
Profane. Harcourt,
1959.
- Izady, Mehrdad R. The Kurds: A Concise
Handbook. Taylor & Francis, 1992.
- Gutas, Dimitri. Avicenna and the
Aristotelian Tradition. Brill,
2001.
- Vermaseren, Maarten J. Mithras, the Secret God. Chatto & Windus, 1963.
.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر