فصل دوم: باغ اشراق
نور که از تنم گذشت، همهچیز تغییر کرد. زمین دیگر خاک نبود، آسمان نه
آبی، بلکه سپید-زرین. من ایستاده بودم در میانهی باغی که بوی هیچکدام از گیاهان
دنیای ما را نمیداد. برگها شفاف بودند، درختان به موسیقی خاموشی میرقصیدند، و
فوارههایی از نور، نه آب، در حوضهایی از بلور میجوشیدند.
شیخ اشراق، با گامهایی بیصدا، مرا به سوی درختی بلند رهنمون شد. زیر
سایهی آن درخت نشستیم. سایهاش تاریک نبود، بلکه مانند سایهی ابرها، روشن و آرامبخش
بود.
او گفت:
« ای جویندهی نور، تو اکنون در عالم مثال هستی. جهانی میان زمین و آسمان. جایی که معانی، صورت میگیرند و رازها، خود را نشان میدهند.
پرسیدم:
« ای شیخ، آیا این باغ واقعیت دارد یا خیال است؟
لبخند زد و پاسخ داد:
« اینجا نه وهم است، نه خواب؛ بلکه رؤیایی حقیقیست. همانجایی که پیامبران در آن کلمات را میشنوند، و عارفان، نور را میچشند. اینجا همان عالمیست که فلاسفهی یونان آن را نمیدیدند، ولی حکمای ایران آن را با جان لمس میکردند.»
سکوت کردم. احساس میکردم مغزم، مثل شیشهای قدیمی، ترک برمیدارد. میخواستم
بپرسم، اما او زودتر گفت:
بدان که
هستی، مراتبی دارد. در پایینترین آن، عالم مُلک است؛ دنیای جسم و ماده. سپس عالم
مثال است، که پُر است از تصاویر نوری، از معانیِ پوشیده در رمز. و بالاتر از آن،
عالم نور مطلق است.
هرچه از نور دورتر شوی، در ظلمت فرومیروی؛ و هرچه نزدیکتر شوی، به حقیقت وجود نزدیکتر میگردی. این، اصل اشراق است: بازگشت از تاریکی، به سوی سرچشمهی نور.»
لحظهای باد وزید. اما این باد، مثل نسیمی از فهم بود. گویی اندیشهای
تازه در ذهنم دمید. پرسیدم:
« پس چرا انسانها، بهجای رفتن به سوی نور، خود را در تاریکی حفظ میکنند؟»
نگاهش عمیق شد. به شاخهای اشاره کرد که خشکیده بود، در میان شاخ و
برگ سبز.
« از ترس. از عادت. از اینکه نور، چیزی را نشان میدهد که آنها نمیخواهند ببینند. اما تو، اگر بخواهی نور را ببینی، باید نخست از خود عبور کنی. از آنچه تو را تعریف کرده، از آنچه دوست داری به آن بچسبی.»
آنگاه برخاست. نوری از قدمهایش برخاست، مثل گرد و غبار طلایی.
« اکنون، به راهت ادامه بده. پیش روی تو، تالار آینههاست. آنجا خودت را خواهی دید، نه آنگونه که هستی، بلکه آنگونه که میتوانی باشی.»
و پیش از آنکه چیزی بگویم، ناپدید شد... و من ماندم، تنها، در میان باغ اشراق، در آستانهی نخستین درک......
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر