فصل سوم: تالار آینهها
از باغ گذشتم. هر گام،
سبکتر از پیش. پرندگان بیبال در آسمانی بیزمان پرواز میکردند و از دور، صدای نای
و نی میآمد؛ نغمهای آشنا اما بینام، گویی از پیش از تولد، آن را شنیده بودم.
در برابر من، ساختمانی
از بلورِ سفید قد کشیده بود؛ همچون کاخی از نور منجمد. دروازهاش بینگهبان بود، اما
من احساس کردم چشمهایی مرا میسنجند. با احتیاط وارد شدم.
سالنِ نخست، تالاری
بود با هزار آینه؛ نه آینههایی از شیشه، بلکه از نوری سخت و شفاف. در هر آینه، تصویری
از من نقش بسته بود. اما هر کدام، چهرهای متفاوت داشت:
یکی غمگین، یکی مغرور،
یکی کودک، یکی پیر، یکی جنگجو، و یکی از همه تاریکتر... موجودی سایهگون که چشمانش
خاموش بود.
صدا آمد. صدای شیخ
اشراق، اما اینبار نه از بیرون، بلکه از درون جانم:
« اینها، همه نقشهاییست که نفسِ تو در مراتب مختلف بر خود بسته است. نفس انسان، آینهایست که نور را میگیرد یا غبار را. اگر خود را نشناسی، اسیر آن تصویری میشوی که دیگران برایت ساختهاند
از میان آینهها، نوری
سر برآورد. خود را به سوی آن کشاندم. در مرکز تالار، آینهای بود که نه تصویر میداد،
نه سایه. خالی بود؛ اما در خالی بودنش، حس میکردم که حقیقت در آن نهفته است.
پرسیدم:
« ای شیخ، این آینه چرا هیچچیز نمینمایاند؟».
و صدای پاسخ چنین آمد:
« زیرا تو هنوز از خود نگذشتهای. این آینه، آینهی اشراق است. فقط آنگاه چهرهی حقیقیات را مینمایاند که از همهی چهرهها گذشته باشی».
در آن لحظه، تمام تصویرهای
دیگر، از آینههای کناری ناپدید شدند. تنها ماندم، با آینهای خالی و سکوتی مطلق. دستانم
لرزید. ترس، چون دودی سرد درونم را پر کرد.
اما ناگهان، یادم آمد...
سخن شیخ در باغ:
« هرچه از نور دور شوی، در ظلمت فرومیروی؛ و هرچه نزدیکتر شوی، به حقیقت وجود نزدیکتر میگردی».
چشمانم را بستم. یک
نفس عمیق کشیدم، و گفتم:
« من از چهرهها عبور میکنم... حتی از خودم».
لحظهای بعد، در آینه،
نوری کمرنگ پیدا شد. نه صورتی انسانی، بلکه شعلهای کوچک. و با آن، صدایی نرم و ژرف
آمد:
« این، نور نفس توست؛ نه آنگونه که هست، بلکه
آنگونه که میتواند بشود. اکنون، راه تو آغاز شده.
نخستین درس را آموختی: نفس، نور است... اگر از ظلمت بگذری».
درِ پنهانی در دیوار
تالار گشوده شد. بوی ادویه و خاک بارانخورده آمد. راهی باریک، ولی روشن، به بیرون
میرفت.
من، با نوری در جان
و ترسی در دل، قدم گذاشتم به مرحلهی بعدی.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر