تاریکی در رمان سایه نور: بستر جهل، خشونت و امکان روشنایی
چکیده
رمان سایه نور (آلان عمرزاده) بر مبنای تقابل نور و تاریکی
بنا شده است. اگر نور استعارهی آگاهی، ایمان و رهایی است، تاریکی در این اثر نماد
جهل، خشونت و سرکوب است. اما نویسنده تاریکی را صرفاً نفی نمیکند؛ بلکه آن را
بستر امکان ظهور نور میداند. مقاله حاضر به تحلیل ابعاد گوناگون تاریکی در رمان
میپردازد.
۱. مقدمه
از افلاطون تا سهروردی، تاریکی همواره استعارهی غیاب حقیقت بوده
است. در عرفان اسلامی، تاریکی «حجاب» است. در ادبیات مقاومت، تاریکی نماد سرکوب
سیاسی است. سایه نور همهی
این معانی را با هم ترکیب میکند.
۲. تاریکی
بهمثابه جهل
در فصل گفتوگو با شیخ اشراق:
«عقل، اگر نور نگیرد، زندان است نه کلید.»
تحلیل:
اینجا عقلِ بینور معادل تاریکی است: دانشی که بهجای آزادی، اسارت
میآورد. تاریکی نه فقط بیرونی، بلکه درونی است.
۳. تاریکی
بهمثابه خشونت و سرکوب
در فصل نسلکشی ایزدیان:
«آمدند و خورشید را حرام خواندند، نور را جرم
کردند.»
تحلیل:
اینجا تاریکی نماد نظامی است که نور (امید، ایمان طبیعی، آزادی) را
جرم میداند. تاریکی همان خشونت مذهبی و سیاسی است.
۴. تاریکی
بهمثابه تجربهی جمعی
در آغاز رمان:
«سایهها بر چهرهی مردمان نشسته بود، و هیچ
صدایی جز زمزمهی ترس شنیده نمیشد.»
تحلیل:
تاریکی نه تجربهی فردی، بلکه تجربهی یک ملت است. همه در سایه فرو
رفتهاند. این جنبه سیاسی–اجتماعی تاریکی
است.
۵. تاریکی
بهمثابه بستر نور
رمان تأکید دارد که نور بدون تاریکی دیده نمیشود. عنوان کتاب (سایه نور) خود نشاندهندهی این
رابطه است.
مثال:
در تالار آینهها، تنها آینهی خالی حقیقت را نشان میدهد؛ یعنی غیاب
تصویر (تاریکی) شرط امکان ظهور حقیقت است.
تحلیل:
در این معنا، تاریکی بستر و امکان نور است؛ همچون شب برای ظهور
ستارگان. این نگاه فلسفی–عرفانی یادآور
دیدگاههای سهروردی و نیز سنتهای ایزدی ،
یارسان و صوفیانه است.
۶. مقایسه
با آثار جهانی
- در بوف کور (هدایت):
تاریکی مطلق و بیراه است.
- در سایه نور: تاریکی سنگین است، اما همواره
نشانهای از امکان روشنایی در دل خود دارد.
- در عرفان مولوی: «شب» نماد راه به
سحر است. رمان نیز از همین سنت بهره میگیرد، اما در بستر سیاسی–تاریخی
معاصر.
۷. نتیجهگیری
تاریکی در سایه نور چندوجهی است:
- جهل و عقل بینور (بعد فلسفی).
- خشونت مذهبی و سیاسی (بعد
اجتماعی).
- تجربهی مشترک یک ملت (بعد
تاریخی).
- بستر ظهور نور (بعد عرفانی).
بدینترتیب، تاریکی در رمان صرفاً ضد نور نیست؛ بلکه شرط و زمینهی
آن است. همین نگاه دیالکتیکی به نور و تاریکی، ساختار فلسفی و ادبی رمان را میسازد.

هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر