یکشنبه، شهریور ۳۰، ۱۴۰۴

زمان و چرخه‌ی تاریخی در رمان سایه نور

 


زمان و چرخه‌ی تاریخی در رمان سایه نور

چکیده

رمان سایه نور (آلان عمرزاده) زمان را نه به‌صورت خطی، بلکه به‌شکل چرخه‌ای و دیالکتیکی بازنمایی می‌کند. گذشته، حال و آینده در روایت درهم می‌آمیزند: اسطوره‌های باستانی، نسل‌کشی‌های معاصر و چشم‌انداز نورانی آینده، همگی در یک بافت واحد تنیده می‌شوند. این مقاله نشان می‌دهد که چگونه نویسنده با رویکردی فلسفیعرفانی، زمان را به تجربه‌ای جمعی و مقاومتی بدل می‌کند.


۱. مقدمه

در روایت‌های کلاسیک غربی، زمان اغلب خطی است (آغازمیانهپایان). اما در عرفان شرقی و فلسفه‌ی اشراق، زمان چرخه‌ای و مکاشفه‌ای است. سایه نور به همین سنت نزدیک می‌شود و تاریخ کوردها را به‌مثابه تکرار تاریکی‌ها و امیدهای باززاده می‌نگرد.


۲. گذشته‌ی اسطوره‌ای

رمان بارها به گذشته‌ی مقدس بازمی‌گردد: لالش، آیین‌های ایزدی و یارسان، و میراث اشراق.

مثال از متن:

« ایزدیها، ملتی که به خورشید نماز می خوانند، هفتاد و سی بار جینوساید شدند، انگار تاریخ در گذر زمان دوباره تکرار شده است.»

تحلیل:
این صحنه نشان می‌دهد که گذشته‌ی اسطوره‌ای نه فقط میراث نور، بلکه میراث خشونتی کور است؛ چرخه‌ای که باید شکسته شود.


۳. حال تاریک؛ تجربه‌ی نسل‌کشی

حال رمان با فجایع معاصر گره خورده است: شنگال، کوبانی، بردگی زنان ایزدی.

مثال:

«زنان ایزدی با چشمانی اشکبار می‌گفتند: ما هنوز زنده‌ایم، اما هر شب در خواب دوباره فروخته می‌شویم.»

تحلیل:
حال در رمان هم‌چون «تاریخ زنده» است؛ زخم‌هایی که هر شب دوباره تکرار می‌شوند. زمان خطی نیست، بلکه به چرخه‌ی رنج و یادآوری بدل می‌شود.


۴. آینده‌ی نورانی؛ امکان رهایی

با وجود تاریکی، رمان چشم‌اندازی از آینده ترسیم می‌کند.

مثال:

«روزی خورشید باز خواهد گشت.»

تحلیل:
این جمله که در دهان دختران ایزدی تکرار می‌شود، آینده را به حافظه‌ی جمعی پیوند می‌زند. آینده نه یک نقطه‌ی ناشناخته، بلکه تحقق چرخه‌ی نور است.


۵. زمان دیالکتیکی؛ تاریکی و نور

عنوان رمان (سایه نور) خود بازتاب نگاه دیالکتیکی به زمان است: نور و تاریکی همیشه هم‌زمان‌اند. تاریکی پایان نیست، بلکه بستر پیدایش نور است.

مقایسه:

  • با بوف کور (هدایت): زمان در آن کابوس‌وار و خطی به سمت نابودی است.
  • با منطق‌الطیر (عطار): زمان چرخه‌ی سفر روحانی است.
  • در سایه نور: زمان چرخه‌ی تاریخی ملت‌هاست؛ چرخه‌ای از تاریکی و روشنایی.

۶. جهانی‌سازی حافظه‌ی تاریخی

در خطابه‌ی هیوا در سازمان ملل:

«ما فرزندان سایه و نوریم؛ اگر جهان ما را نمی‌بیند، نور ما خاموش نخواهد شد.»

تحلیل:
اینجا زمان تاریخی ملت کورد در حافظه‌ی جهانی وارد می‌شود. چرخه‌ی تاریکی و نور، به تجربه‌ای بشری و مشترک بدل می‌گردد.


۷. نتیجه‌گیری

زمان در سایه نور سه لایه دارد:

1.    گذشته‌ی اسطوره‌ای (لالش، اشراق).

2.    حال تاریک (نسل‌کشی ایزدیان، کوبانی، شنگال).

3.    آینده‌ی نورانی (امید به بازگشت خورشید).

این سه لایه در چرخه‌ای دیالکتیکی پیوند می‌خورند: تاریکی و نور، شکست و رهایی، گذشته و آینده. به همین دلیل، زمان در رمان صرفاً بستر روایت نیست، بلکه یکی از شخصیت‌های اصلی اثر است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر