یکشنبه، شهریور ۳۰، ۱۴۰۴

رمان سایه نور و جایگاه ژانری آن در ادبیات تطبیقی

 


رمان سایه نور و جایگاه ژانری آن در ادبیات تطبیقی

چکیده

رمان سایه نور (آلان عمرزاده) اثری میان‌ژانری است که فلسفه‌ی اشراق، تاریخ و اسطوره‌های کوردی، و شهادت نسل‌کشی معاصر ایزدیان را در قالبی شاعرانه روایت می‌کند. این مقاله به تحلیل ژانر این رمان و مقایسه‌ی آن با آثار شاخص کوردی (بختیار علی)، فارسی ( بوف کور هدایت، آتش بدون دود نادر ابراهیمی)، و جهانی (سیدارتا هرمان هسه، پیامبر جبران خلیل جبران، کیمیاگر پل کوئلیو، کافکا در کرانه موراکامی، اولاد حارتنا نجیب محفوظ) می‌پردازد. نتیجه‌ی مقاله این است که سایه نور به ژانر تازه‌ای نزدیک می‌شود که می‌توان آن را «رمان اشراقیشهادتی» نامید.


۱. مقدمه

ژانر در ادبیات، چارچوبی برای فهم ساختار و کارکرد روایت‌هاست. با این حال، برخی آثار از مرز ژانرهای تثبیت‌شده فراتر می‌روند و ژانر ترکیبی یا hybrid genre می‌آفرینند. سایه نور از این دسته است: نه صرفاً فلسفی، نه صرفاً تاریخی، نه عرفانی، بلکه ترکیبی از همه.


۲. ژانر فلسفیعرفانی در سایه نور

در فصل «دروازه‌ی نور»، راوی با شیخ اشراق روبه‌رو می‌شود:

«در نور عقل است و در عقلِ اشراقی، نورِ حقیقت. اما این نور را باید دید، نه فقط دانست.»
این نمونه ژانر فلسفیعرفانی را نمایان می‌کند؛ همان‌گونه که در سیدارتا (هسه) سفر روحانی فرد به روشنایی تصویر می‌شود. تفاوت اما در این است که سایه نور تجربه‌ی فردی را با تاریخ یک ملت پیوند می‌زند.


۳. ژانر شهادتیتاریخی

در فصل «بازگشت از لالش به دنیای تاریک»، فجایع داعش روایت می‌شود:

«آمدند و خورشید را حرام خواندند، نور را جرم کردند. هزاران زن و دختر ایزدی را فروختند، به بردگی بردند و همه را با فتوای دین


این نوع روایت به ژانر شهادتی نزدیک است؛ مشابه با آتش بدون دود نادر ابراهیمی که مقاومت ترکمن‌ها را ثبت می‌کند. اما سایه نور علاوه بر شهادت تاریخی، لایه‌ی فلسفی و اشراقی را نیز اضافه می‌کند.


۴. مقایسه با رمان‌های کوردی

بختیار علی با ژانر رئالیسم جادوییشاعرانه شناخته می‌شود. او نیز مانند عمرزاده تاریخ کوردها را با اسطوره درهم می‌آمیزد.

  • شباهت: استفاده از استعاره و روایت غیرخطی.
  • تفاوت: بختیار علی بیشتر به تخیل اسطوره‌ای تکیه دارد، در حالی‌که سایه نور به سنت فلسفه‌ی اشراق سهروردی و آیین‌های ایزدی و یارسان پیوند خورده است.

۵. مقایسه با رمان‌های فارسی

  • بوف کور هدایت: روایت کابوس‌وار از تاریکی فردی.
    • در بوف کور می‌خوانیم: «در زندگی زخم‌هایی هست که مثل خوره روح را آهسته در انزوا می‌خورد.»
    • در مقابل، در سایه نور، تاریکی جمعی است: «سایه‌ها بر چهره‌ی مردمان نشسته بود، و هیچ صدایی جز زمزمه‌ی ترس شنیده نمی‌شد.»
    • تفاوت: هدایت تاریکی را مطلق می‌بیند؛ عمرزاده امکان نور را حتی در دل تاریکی باز می‌گذارد.
  • آتش بدون دود (ابراهیمی): روایت مقاومت ملی.
    • هر دو رمان شهادت ملت‌ها را تصویر می‌کنند.
    • اما سایه نور فراتر رفته و آن را با فلسفه‌ی نور در می‌آمیزد.

 

۶. مقایسه با رمان‌های جهانی

  • پیامبر (جبران): لحن شاعرانه و خطابه‌ای مشابه گفت‌وگوهای شیخ اشراق.
  • کیمیاگر (کوئلیو): جستجوی حقیقت در سفر مشابه «تالار آینه‌ها»، جایی که حقیقت در آینه‌ی خالی است.
  • کافکا در کرانه (موراکامی): آمیختن واقعیت و اسطوره مشابه حضور «پیر روشنا» به‌عنوان راهنمایی ماورایی.
  • اولاد حارتنا (محفوظ): نقد دین نهادی مشابه نقد داعش در فصل‌های شهادتی.

۷. نقد ژانری سایه نور

  • قدرت‌ها:
    • ترکیب ژانرهای متضاد (فلسفی، تاریخی، عرفانی، سیاسی).
    • ایجاد «ژانر اشراقیشهادتی» که در ادبیات جهان کم‌سابقه است.
    • پیوند میان تجربه‌ی فردی و جمعی، و میان متن محلی و پرسش‌های جهانی.
  • چالش‌ها:
    • پراکندگی روایت در اثر چندلایگی ژانر.
    • دشواری خوانش برای مخاطب عام به دلیل زبان استعاری و فلسفی.

۸. نتیجه‌گیری

سایه نور را می‌توان در سنت رمان‌های فلسفیتمثیلی جهانی قرار داد، اما با ترکیب شهادت تاریخی و فلسفه‌ی اشراق، به ژانری تازه دست یافته است. اگر بوف کور اوج تاریکی فردی، سیدارتا اوج جستجوی فردی، و آتش بدون دود اوج مقاومت ملی باشد، سایه نور همه‌ی این لایه‌ها را یکجا در خود جمع کرده و چشم‌اندازی نو به ادبیات کوردی، فارسی و جهانی می‌افزاید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر