ساختار روایی رمان سایه نور: از
فلسفه تا شهادت
چکیده
رمان سایه نور اثر آلان عمرزاده، از نظر ساختار روایی اثری
غیرخطی، چندلایه و میانژانری است. این مقاله میکوشد نشان دهد که چگونه روایت
رمان میان فلسفهی اشراق، شهادت تاریخی و تمثیل عرفانی در نوسان است، و چگونه این
چندلایگی آن را از رمانهای متعارف کوردی و فارسی و جهانی متمایز میسازد.
۱. مقدمه
ساختار روایت در رمانهای کلاسیک عمدتاً خطی و مبتنی بر طرح (plot) است. اما سایه نور ساختاری
«مکاشفهای» دارد؛ بهجای حرکت مستقیم از آغاز به پایان، متن چون موجهایی از
تاریکی و نور پیش میرود.
۲. روایت
غیرخطی
رمان با «دروازهی نور» آغاز میشود، اما بهجای ادامهی داستانی
واحد، به صحنههایی پراکنده از مکاشفهی فلسفی، خاطرات تاریخی و شهادت معاصر میپردازد.
مثال:
در بخشی، گفتوگو با شیخ اشراق میآید:
«عقل، اگر نور نگیرد، زندان است نه کلید.»
و بلافاصله پس از آن، فصل نسلکشی ایزدیان روایت میشود:
«آمدند و خورشید را حرام خواندند، نور را جرم
کردند…»
تحلیل:
این جابهجایی ناگهانی میان قرون وسطی و وقایع معاصر، نشان از روایت
غیرخطی و «مونتاژی» دارد.
۳. آمیزش
فلسفه و تاریخ
رمان نه فقط داستان میگوید، بلکه مانند یک خطابه یا رسالهی فلسفی
عمل میکند.
- فصلهای فلسفی: گفتوگو با شیخ
اشراق، تالار آینهها.
- فصلهای تاریخی: شهادت ایزدیان،
کوبانی و قامیشلو.
- فصلهای عرفانی–تمثیلی:
پیر روشنا و مکاشفههای نور.
تحلیل:
این تنوع ژانری باعث میشود که روایت یکدست نباشد؛ بلکه شبیه
«کولاژ» یا «چهلتکه» از صداها و زمانها شکل بگیرد.
۴. روایت
تمثیلی–شاعرانه
زبان اثر خود بخشی از ساختار روایی است. جملات شاعرانه روایت را از
سطح رئالیسم بیرون میبرد.
مثال:
«هر آینه تصویری از من نقش بسته بود… اما
در مرکز تالار، آینهای بود که نه تصویر میداد، نه سایه.»
تحلیل:
اینجا روایت بیشتر به شعر نزدیک است تا داستان؛ شخصیتها و مکانها
نقش نمادین دارند.
۵. روایت
شهادتی
یکی از نوآوریهای ساختاری رمان، گنجاندن شهادت تاریخی در دل فلسفه
است.
- در روایت ایزدیان، زبان به شهادت
تاریخی نزدیک میشود.
- اما این شهادت در همان لحظه به
پرسشهای فلسفی بدل میگردد: «دین بدون نور چه ارزشی دارد؟»
مقایسه:
این شیوه مشابه کار نادر ابراهیمی در آتش بدون دود است، با
این تفاوت که در سایه نور شهادت با عرفان و فلسفه درهم تنیده میشود.
۶. چندصدایی
و پلیفونیک بودن
رمان تکصدایی نیست. صداهای گوناگون حضور دارند:
- صدای فیلسوف (شیخ اشراق)
- صدای راهنما (پیر روشنا)
- صدای قهرمان (هیوا)
- صدای شهیدان (دختران ایزدی)
تحلیل:
این چندصدایی یادآور نظریهی «پلیفونی» باختین است. ساختار روایی
کتاب از همنشینی این صداها شکل میگیرد.
۷. نتیجهگیری
ساختار روایی سایه نور را میتوان چنین توصیف کرد:
- غیرخطی و مونتاژی
- ترکیبی از فلسفه، تاریخ، شهادت و
عرفان
- شاعرانه و تمثیلی
- چندصدایی و پلیفونیک
این ساختار، رمان را از ژانرهای متعارف ادبیات کوردی (رئالیسم جادویی
بختیار علی) و فارسی (بوف کور هدایت)
متمایز میکند و آن را به سمت ژانر تازهای سوق میدهد: رمان
اشراقی–شهادتی.

هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر