جمعه، خرداد ۱۳، ۱۳۹۰

خونین ترین انقلاب خاورمیانە در راەست


انقلاب در لغت به معنی زیر و رو شدن یا پشت و رو شدن است و در آغاز از اصطلاحات علم اخترشناسی بود و در معنای چرخش دورانی افلاک و بازگشت ستارگان به جای اول به کار می رفت. فلاسفه انقلاب را این گونه بیان می نمایند که ذات و ماهیت یک شیی لزوماعوض شده باشد و در نگاه جامعه شناسان هر گونه جنبش اجتماعی توده‌ای که به فرآیندهای عمده اصلاح یا دگرگونی اجتماعی بیانجامد، انقلاب نامیده می‌شود. انقلاب‌های بزرگ به آن دسته از انقلاب‌ها گفته می‌شود که با تغییرات اساسی در حکومت و ساختار اجتماعی یک کشور یا جامعه همراه بوده‌اند که از آن جمله می‌توان به انقلاب کبیر فرانسه و انقلاب ۱۹۱۷ روسیه و انقلاب اسلامی ایران اشاره کرد.
انقلابهای کە در قرن بیستم رخ دادند تاثیرات عظیمی بر جامعە آن کشورها گذاشتند و تقریباً همه انقلابهای قرن گذشتە در جوامع در حال توسعه رخ داده اند، نه در کشورهای صنعتی. دو رویداد انقلابی که عمیق‌ترین نتایج را برای کل جهان داشته اند، انقلاب ۱۹۱۷ روسیه و انقلاب ۱۹۴۹ چین بودند. هر دو انقلاب در جوامع عمدتاً روستایی و دهقانی رخ دادند، اگرچه شوروی از آن هنگام تاکنون به سطح بالایی از صنعتی شدن دست یافته است. بسیاری از کشورهای جهان سوم نیز انقلاب را در قرن بیستم تجربه کرده اند برای مثال مکزیک، ترکیه، مصر، ویتنام، کوبا و نیکاراگوئه. ایران در سال ۱۳۵۷ شمسی (۱۹۷۸ میلادی) انقلاب عظیم مردمی را پشت سر گذاشت.
امروزە نیز ما شاهد انقلابهای هستیم کە در قرن بیست و یکم روی دادەاند یا در حال رخ دادن هستند، انقلابهای تونس و مصر تاثیر بسزای بر تحولات منطقە داشتە و امید مردمان کشورهای منطقە بە دموکراسی و مردم سالاری بیشتر کردە و دوران دیکتاتورهای کە چندین سال بر اموال و ارادە وفکر مردم حکومت می کردند هم اکنون یکی پس از دیگری در حال فروپاشیدن یا نزدیک است کە بە زبالەدان تاریخ بپیوندند . چرخ زمانە با دندانەهای تیزش همە را در زیر دندهایش خرد خواهد کرد و آیندە از آن کسانی خواهد شد کە سالهاست در زیر دندانها و پاهای دیکتاتورهای زمانە در حال خرد شدن هستند. دیکتاتورها در خاور میانە کە از مناطق غنی دنیا از نظر معادن نفت و گاز و... برخردار بودند نە تنها مردمان کشورهایشان از آنها محروم می کردند، بەلکە اردە و توانای فکر کردن نیز از آنها گرفتە بودند و اجازە هیچ تصمیمی در سرنوشت خویش و مملکتشان بە آنها نمی دادند. جمهوری اسلامی ایران کە انقلاب مردم ایران را در سال١٣٥٧ دزدیدند و بە خیال خودشان الان می خواهند  بر جهان مسلط شوند و حکومت عدل مهدی را برقرار کنند، از این قاعدە استثنا نیست، دیر یا زود این مردم کە الان بە سطح بالای هوشیاری سیاسی رسیدەاند حق خود را از این دجال زمانە خواهند گرفت.اگر انقلاب  پنجاە وهفت ، عدە سودجو آن را دزدیدند و سی و دو سال مردم را زیر بند خویش نگە داشتند و با سرکوب تمام بە پیش بردند. مردم در طول این مدت تجربە خوبی کسب کردند و اجازە نمی دهند بار دیگر انقلابشان بە تاراج برود.ولی این سوال مطرح است آیا مردم و بستر سیاسی ایران توانای زایمان انقلاب دیگری را دارند؟
آیا انقلاب دیگر در ایران کە من آن را انقلاب دوم مینامم،به معنای دقیق کلمه انقلاب  مردمی خواهد بود و در مسیر پیروزی  حکومت  مردم بر مردم  شکل خواهد گرفت ؟ برای دادن یک پاسخ دقیق و علمی به این سوال باید به عوامل شکل دهنده و پیروزی انقلاب ها توجه کرد و بررسی نمود که آیا این عوامل برای انقلاب دوم موردنظر وجود دارد. صاحب نظران علوم سیاسی به ویژه در موضوع انقلاب ها، بر وجود چهار عامل و عنصر جهت شکل گیری و پیروزی هر انقلاب اتفاق نظر دارند. نارضایتی نسبت به وضع موجود، روحیه انقلابی و اعتراض نسبت به وضع موجود، ایدئولوژی انقلابی مخالف با وضع موجود و داشتن ایده برای وضع مطلوب و رهبری، چهار عنصر و عامل اساسی و ضروری برای شکل گیری و پیروزی هر انقلاب به شما می آید. این چهار عامل هم اکنون در ایران موجود است، اگر الان با ترس و ارعاب مردم از آمدن بە خیابانها  کنترل کردەاند ولی زیاد زمان نمی برد کە این پردها وحشت و ترس پارە خواهند شد و مردم با قیمت جانشان بنیان حکومت فاسد و بخت برگشتە اسلامی ایران بە زیر خواهند افکند. مردم ایران و دیگر کشورهای منطقە تا پیروزی نهایشان از پا نخواهند نشست. اگر نگاە اجمالی بە تاریخ هر یک از کشورهای عمده عرب در هفتاد سال اخیر بیاندازیم، می بینیم کە چه کودتاها و خونریزی ها و دگرگونی هایی رخ داده است. در عراق، همسایه ایران، کودتای نظامی به رژیم سلطنتی پایان داد. چند سال پیش از آن، در مصر نیز افسران جوان با انجام کودتای نظامی رژیم سلطنتی را برافکندند و خود، نظام سرکوب و بی لیاقتی برپا کردند که جمال عبدالناصر نماد برتر آن بود. در سوریه نیز کودتا پشت کودتا رخ داد؛ تا بالاخره حافظ اسد نظامی، قدرت را به دست گرفت و چندین دهه دوام آورد و بالاخره حکومت را به فرزندش بشار سپرد که اکنون تظاهرات سیاسی و اعتراض های مردمی، پایه های قدرت او را هم مورد تهدید قرار داده است. در لیبی نیز قذافی با انجام کودتای نظامی قدرت را به دست گرفت و اکنون حدود چهار دهه است ملت لیبی را سرکوب می کند و بر کرسی فرمانروایی همچنان تکیه زده است  و با شدت تمام بە معترضانش حملە می  کند ولی هم اکنون ارادەی مردم با پشتیبانی نیروهای هم پیمان بە رهبری ناتو دوران فرمانروایش بە  نقطە صفر رساندەاند. سودان کشور کودتایی دیگر عرب است که عمرالبشیر به کمک قدرت نظامی بر آن مسلط شد، و اکنون با ستم و سرکوب می کوشد از فروپاشیدن رژیم خویش جلوگیری کند. در لبنان، گرچه کودتای نظامی رخ نداده، ولی آن کشور همیشه با جنگ داخلی روبرو بوده، زیرا ساختار اجتماعی و سیاسی بسیار پیچیده ای دارد که اوضاع را بسیار لرزان می کند. مسلما حکومت یمن نیز به خواست مردم به روی کار نیآمده و رنگ و بوی کودتا دارد. درآن سرزمین نیز کودتای چهار دهه پیش، به رژیم پادشاهی پایان داد.در یک کلام، در چندین دهه اخیر، خاورمیانه همیشه کانون تنش و تشنج بوده که اکنون به اوج تازه ای رسیدەاست – و این، در تحولات اجتماعی و سیاسی و فرهنگی و اقتصادی آن کشورها ریشه دارد. در تونس تظاهرات مردمی موجب فرو ریختن دولت زین العابدین بن علی شد. در مصر، تظاهرات و اعتراض های مردمی به  حکومت مبارک پایان دادند و بی شک، اعترضهای مردم سوریه و اردن و یمن و ...، بە نقطە انفجا رسیداست. حکومت اسلامی ایران الان می کوشد این خیزش مردمی در کشورهای عرب را به خود نسبت دهد و از آن کسب شهرت کند و توجه مردم ایران را منحرف سازد. ولی حقیقت امر، از این ادعا بسیار به دور است و حتی در جهت عکس آن قرار دارد. واقعیت آن است که حکومت ایران نیز خود، از آن چه که در کشورهای عرب می گذرد نگران است و آن را با هراس دنبال می کند و بیم دارد که این شتر پای در خانه حکومت اسلامی ایران نیز بنشیند – زیرا همه شرایط و عللی که موجب خیزش مردمان تونس گردید و اعتراض های گسترده مصر را به دنبال آورد و باعث تظاهرات اعتراضی در اردن و سوریه و یمن شد، در ایران نیز عینا و دقیقا وجود دارد،ولی یک سوال اینجا پیش می آید کە آیا حکومت جمهوری اسلامی ایران کە خود را برای ظهور مهدی موعود آمادە کردە است، آمادە است بە آسانی مثل  مبارک حکومت را بدون خونریزی بە مردم واگذار کند؟ بە نظر من شهامت اینکار هیچ وقت از سران حکومت اسلامی ایران و آخوندهای کە با خون ملیونها جوان ایرانی بە سەر کار آمدند و پایەهای حکومتشان آبیاری و تثبیت کردند ندارند.اینها با خون بە سر کار آمدند و باخون نیز خواهند رفت. برای همین بە صراحت میتوانم بگویم کە انقلاب دوم ایران خونیترین انقلابهای منطقە خواهد بود.


آلان عمرزادە


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر