شنبه، مرداد ۱۱، ۱۴۰۴

فصل شصت و هشتم: حکومت از نگاە سهروردی

 


فصل شصت و هشتم: حکومت نورانی – حکیم متأله، سیاست، و رهایی از دیدگاه سهروردی

زمستان، به آرامی قامت خود را بر قامت قامیشلو گسترده بود. شاخه‌های درختان در مهی نازک محو می‌شدند. در کلاس فلسفه، در طبقهٔ بالای دانشکدهٔ علوم انسانی، شمعی روشن بر میز پیر روشنا بود. نه از سر تاریکی، که برای تداعی نور اشراقی.

پیر روشنا پس از سلامی کوتاه، آهسته آغاز کرد:

« امروز دربارهٔ حکمت سیاسی در فلسفهٔ اشراق سخن خواهیم گفت. به‌ویژه دربارهٔ مفهوم حکومتِ حکیم متأله؛ که از نظر شیخ اشراق، نه تنها یک نظریه سیاسی، بلکه بخشی از سلوک عرفانی انسان است

دانشجویی پرسید: «استاد، چرا سهروردی به سیاست پرداخت؟ مگر اشراق، فلسفه‌ای عرفانی نبود؟»

پیر روشنا پاسخ داد:

«درست است، اما اشراق، عرفانی است که در دل آن حکمت عملی جاری‌ است. برای سهروردی، جهان صحنه‌ای‌ است برای تجلی مراتب نور، و اگر انسان در این صحنه می‌زید، باید نظام زندگی‌اش نیز نوری باشد. و حکومت، عالی‌ترین تجلی نظم انسانی‌ است

ساختار کیهان و سیاست نورانی

« سهروردی جهان را سلسله‌ مراتبی از نور تا ظلمت می‌داند؛ نوری که از نورالانوار، یعنی عقل اول، تا عالم خاکی و جسمانی ادامه دارد. انسان، به عنوان موجودی مرکب از نور و ماده، می‌تواند خود را به سرچشمهٔ نور بازگرداند—اما نه به‌ تنهایی، بلکه در بستر یک جامعهٔ نیک‌ تدبیر

«برای این بازگشت، باید جامعه نیز نورانی باشد. پس سهروردی از رهبری حکیم متأله سخن می‌گوید—یعنی انسانی که دانش عقلی و کشف عرفانی را با هم دارد. نه تنها داناست، بلکه نور را دیده است

هیوا یادداشت‌ برداری می‌کرد. یکی از دانشجویان یارسان‌تبار، با شور گفت:

— «یعنی حکومت باید به دست کسانی باشد که هم دانا و هم پاک‌ سیرت‌اند؟ نه صرفاً فقیه یا شاه؟»

پیر روشنا لبخند زد:

«دقیقاً. سهروردی نه حکومت فقیه را قبول دارد، نه سلطهٔ شمشیر را. او حکومت را حق کسی می‌داند که به معرفت نفس رسیده و از حجاب‌های تعلقات عبور کرده باشد. کسی که میان عشق و تعقل، تعادل دارد

جایگاه عدالت و رهایی

«در نظام سیاسی سهروردی، عدالت تنها تقسیم نان و مال نیست، بلکه بازتاب تعادل نورهاست. حکومت زمانی عادل است که به مردم امکان رشد نور درونی دهد، نه اینکه آنان را در ظلمت شهوت و خشم غرق کند. از این رو، وظیفهٔ حکومت، نه تنها امنیت، بلکه هدایت به سوی معناست

«از نظر شیخ اشراق، فرمانروایی حق کسی‌ است که طلسم نفس را شکسته باشد. همانطور که پیامبران و اوتاد چنین بوده‌اند. پس، فلسفهٔ سیاسی اشراق، فلسفهٔ رهایی است؛ نه از راه انقلاب بیرونی، بلکه با تحول درونی رهبر و مردم

هیوا آهسته گفت:

«یعنی سیاستی که به جای تسلط، راهبری کند. نه بر اساس ترس، که بر اساس نور...»

پیر روشنا پاسخ داد:

« همان است. سهروردی حکومت حکیم را راهی به سوی سعادت می‌داند. اما نه سعادت به معنای رفاه صرف، بلکه امنیت روح و سیر به‌سوی اصل خویش. از همین روست که در نظر او، تدبیر مدن شاخه‌ای از حکمت است، نه سیاست‌ بازی

سیاست در پرتو عرفان بومی

« جالب است که همین نگاه را در آیین‌های ایزدی، یارسان و مهر نیز می‌بینیم. در آنها، رهبر یا پیر، هم راهنمای روح است و هم سامان‌ دهندهٔ جامعه. حکومت بر اساس نور و راستی، نه زور و فریب. پس می‌بینیم که سهروردی، حتی در قرن ششم، صدای حکمتهای کهن سرزمین ماست

دانشجویان سکوت کردند. بیرون، باد زمستانی از کوچه‌های قامیشلو می‌گذشت. اما در کلاس، روشنی اشراق، هنوز جاری بود.

: مناظره در کلاس فلسفه – آیا حکومت نوری در عصر ما ممکن است؟

زمستان بر قامت قامیشلو سنگینی می‌کرد. بیرون، درختان لخت و کوچه‌های گل‌آلود خبر از بارانی شبانه می‌دادند. اما در کلاس فلسفه، گرمای گفتوگو، از سرمای بیرون می‌کاست.

پیر روشنا، با همان لبخند همیشه‌گی‌اش، گفت:

«اکنون می‌خواهم از شما بپرسم—آیا امروز، در عصر تکنولوژی و جنگ و دولت‌های امنیتی، می‌توان به فلسفهٔ حکیم متأله اندیشید؟»

دانشجوی جوانی از قامیشلو، با شور گفت:

— «استاد! ایده‌آل است، اما آیا در سیاست مدرن، جایی برای نور هست؟ دولت‌های مدرن با سازوکار قدرت و زور ساخته شده‌اند. آیا می‌توان با اشراق، بر این دیوارها نفوذ کرد؟»

هیوا گفت:

«این پرسش بنیادین است. اما فراموش نکنیم که روژآوا تجربه‌ای متفاوت را آغاز کرده است. نظام ریاست مشترک، تمرکززدایی، و آموزش زنان، گام‌هایی کوچک اما نورانی‌اند

دانشجوی دیگری، اهل عفرین، پرسید:

 «اما اگر حاکم باید عارف باشد، پس دموکراسی چه می‌شود؟ مردم چگونه می‌توانند چنین فردی را انتخاب کنند؟ مگر اشراق امری باطنی نیست؟»

پیر روشنا گفت:

«سهروردی نمی‌گوید که حاکم باید از آسمان بیفتد. بلکه می‌گوید معیار انتخاب، باید نور عقل و راستی باشد، نه قدرت، ثروت یا تبار. او آرمان‌شهری را می‌بیند که در آن، دانش و فضیلت، معیار مشروعیت سیاسی است

هیوا افزود:

«و این همان چیزی است که ژنئولوژی و انقلاب زنان هم می‌گوید. رهبری باید بر اساس دانایی و آگاهی درون باشد، نه زور یا هویت قومی. شاید امروز، ما نیاز به آموزش اجتماعی برای تولید رهبران نوری داریم

دانشجوی دختری از کوبانی گفت:

 «یعنی می‌خواهید بگویید حکومت فردا، نه یک رئیس‌جمهور بلکه یک پیر باشد؟»

پیر روشنا لبخند زد:

«نه رئیس‌جمهور، نه پیر—بلکه انسانی که خود را بشناسد. سهروردی می‌گوید: کسی که بر نفس خود حاکم شد، می‌تواند بر مدینه حاکم باشد. پس نه با لباس، بلکه با نور درون، رهبری سنجیده می‌شود

یکی دیگر از دانشجویان، پسر جوانی از حسکه، اضافه کرد:

 «ولی در دنیای امروز، حکومت‌ها با امنیت و اقتصاد سنجیده می‌شوند، نه با عشق و اشراق

هیوا با تأمل گفت:

«اما اگر امنیت و اقتصاد، بدون معنا باشد، به چه درد می‌خورد؟ سهروردی می‌گوید: نجات نه در قدرت، بلکه در بازگشت به نور اصل است. ما برای ساخت جامعه، اول باید انسانِ نوری تربیت کنیم

پیر روشنا با نگاهی آرام به کلاس نگریست:

«و این، رسالت فلسفه است. ساختن زمینی که آسمان در آن تنزل یابد. حکمت خسروانی، راهی میان خاک و افلاک است—نه از سر توهم، بلکه از سر پیوستگی نور

سکوتی گرم در کلاس پیچید. دانشجویان، زمزمه‌های ذهنی‌شان را با نگاه دنبال می‌کردند. بیرون، غروب قامت می‌کشید، و فانوس‌های حیاط دانشگاه، روشن شده بودند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر