جمعه، آبان ۳۰، ۱۴۰۴

مقایسه هستی‌شناسی اسپینوزا با آیین های کوردیِ ایزدی و یارسان

 


مقایسه هستی‌شناسی اسپینوزا با آیین های کوردیِ ایزدی و یارسان: 

بررسی ریشه‌های مهری و زمینه‌های تاریخی حاشیه‌نشینی در دوران اسلامی

چکیده

این پژوهش به بررسی تطبیقی هستی‌شناسی باروخ اسپینوزا و سنت‌های دینی‌ـ‌فلسفی کوردی، به‌ویژه ایزدی و یارسان، می‌پردازد. هدف، روشن‌کردن شباهت‌های ساختاری میان دیدگاه وحدت‌وجودی اسپینوزا و کیهان‌شناسی مهریِ ریشه‌گرفته در فرهنگ هندواروپاییِ کوردستان است؛ سنت‌هایی که پس از ورود اسلام به‌طور سیستماتیک به حاشیه رانده شدند. مقاله نشان می‌دهد که ایزدیان و یارسانیان حاملان برخی از کهن‌ترین لایه‌های معنویت خاورمیانه‌اند و نظام فکری آن‌ها در بسیاری از موارد با فلسفهٔ عقلانی اسپینوزا هم‌پوشانی دارد. در پایان، تأثیر سیاست‌های دینی در فروکاستن کرامت و هویت آیینیِ کوردها نیز بررسی می‌شود.


۱. مقدمه

کوردستان یکی از کهن‌ترین حوزه‌های تمدنی در فلات خاورمیانه است؛ سرزمینی که در آن سنت‌های دینی و فلسفی متعددی چون آیین مهرپرستی، زروانی، یارسان، و ایزدیه هزاران سال در هم تنیده هستند. ورود اسلام از قرن هفتم میلادی، و سپس سیاست‌های خلافت‌محور اموی، عباسی، سلجوقی و عثمانی، موجب شد بسیاری از این سنت‌ها یا جذب ساختارهای جدید شوند یا به حاشیهٔ قدرت رانده گردند.

در این میان، فلسفه اسپینوزا در قرن هفدهم میلادی، با وجود فاصلهٔ تاریخی، از جهات متعددی با کیهان‌شناسی سنت‌های مهریِ کوردستان همخوانی دارد؛ و این امکان را فراهم می‌کند که آیین‌های کوردی نه به عنوان «بقایای حاشیه‌ای»، بلکه به‌عنوان نظام‌های فلسفی کهن بازخوانی شوند.


۲. چارچوب نظری: اسپینوزا و وحدت هستی

۲.۱. جوهر واحد

اسپینوزا جهان را متشکل از تنها یک جوهر می‌داند: Deus sive Natura، یعنی «خدا = طبیعت». این اصل پایهٔ تمام فلسفهٔ اوست؛ خدا بخشی بیرون از جهان نیست، بلکه خودِ هستی است. همهٔ موجودات، از جمله انسان، «تجلّیات» این جوهر واحدند.

۲.۲. نفی آفرینش از عدم

در نظام اسپینوزا، جهان آغاز زمانی ندارد؛ و مفهوم «خلق از عدم» غیرعقلانی است. جهان در یک ضرورت درونی جریان دارد و هیچ امر خارق‌قانونی آن را نمی‌گسلد.

۲.۳. علیت درونی و ضرورت طبیعت

در جهان اسپینوزایی، همه چیز از قوانین ضروری طبیعت پیروی می‌کند. هیچ حادثه‌ای «تصادفی» یا «معجزه‌وار» نیست. این نگرش، خدا را از موجودی شخصی و فرمان‌دهنده به نیرویی قانون‌مند و درونی بدل می‌کند.

۲.۴. انسان و رهایی از طریق شناخت

انسان بخشی از هستی واحد است و «آزادی» نه در انتخاب‌های اراده‌گرایانه، بلکه در «شناخت ضرورت» است. رهایی در فهم جایگاه انسان در کلِ هستی تحقق می‌یابد.


۳. آیین‌های کوردی ایزدی و یارسان: ریشه‌های مهری و جهان‌شناسی

۳.۱. پیوندهای تاریخی با آیین مهر

کهن‌ترین اسناد باستان‌شناختی در زاگرس و هورامان نشان می‌دهد که سنت‌های مهری، زروانی و هوریمیتانی از هزارهٔ سوم پیش از میلاد در این منطقه حضور داشته‌اند. عناصر اصلی آیین مهرنور، پیمان، گردش کیهانی، هفت مقام قدسیدر هر دو آیین ایزدی و یارسان حفظ شده است.

۳.۲. ایزدیان

ایزدیه، که یک آیین کوردی و ریشه در آیین مهری دارد، ساختاری کیهان‌شناختی به‌شدت نورمحور ارائه می‌دهد. «خودای» در قالب هفت ملک تجلّی می‌یابد، از جمله طاووس‌ملک که نماد نور، اراده و استقلال هستی است. در این نظام، شرّ مطلق وجود ندارد؛ بلکه ظاهری انسانی از عدم فهم ماست. این نگاه یکی از قدیمی‌ترین نسخه‌های وحدتِ هستی در خاورمیانه است.

۳.۳. یارسان

یارسان، یا اهل حق، با الهیات «دون‌به‌دون» و نظریه «تجلّی نورانی»، نگاهی عمیقاً وحدت‌وجودی دارد. در این سنت، خدا در سطوح گوناگون «صورت» می‌گیرد و انسان نیز یکی از بسترهای ظهور ذات الهی است. مفاهیمی چون «سرّ»، «یار»، «جامهٔ معنوی»، و «انسانِ کامل» همگی با کیهان‌شناسی مهری و نیز با ساختار فکری اسپینوزا قابل مقایسه‌اند.


۴. مقایسه فلسفی: اسپینوزا، ایزدی و یارسان

۴.۱. یگانگی خدا و هستی

هر سه نظام الهیاتی، باور به «وحدت وجود» را محور قرار می‌دهند:

  • در اسپینوزا: خدا = طبیعت
  • در ایزدی: خدا در «هفت تجلی» جهان را آشکار می‌کند
  • در یارسان: ذات الهی در گردش دون‌ها ظهور می‌یابد

در هیچ‌یک، خدا بیرون از هستی نمی‌ایستد.

۴.۲. نفی دوگانه‌انگاری

اسپینوزا خیر و شر را مفاهیمی ذهنی می‌داند.


ایزدی و یارسان نیز شرّ مطلق را انکار کرده و آن را سوء‌فهم یا تعادل کیهانی می‌دانند. این نگاه ریشه در آیین مهر دارد که نور و تاریکی را دو نیروی تکمیلی، نه متخاصم، می‌دانست.

۴.۳. ضرورت طبیعت

در اسپینوزا، جهان ساختاری ضروری دارد.


ایزدیان نیز به «کتبه قه‌دری» در معنای قانون هستی باور دارند.


در یارسان، گردش دون‌ها بیانگر همین قانون‌مندی است.

۴.۴. انسان به‌مثابه تجلی

·       در اسپینوزا، انسان بخشی از جوهر واحد است.

·       در ایزدیه، انسان حامل «پره نورانی» است.

·       در یارسان، انسان خود یکی از مراتب ظهور است.


این دیدگاه‌ها از نظر انسان‌شناختی کاملاً همسو هستند.


۵. زمینه‌های تاریخی حاشیه‌نشینی آیین‌های کوردی پس از ورود اسلام

۵.۱. برخورد ساختار خلافت با آیین‌های محلی

ورود اسلام به کوردستان با مقاومت فرهنگی مواجه شد، زیرا سنت مهری و دیگر آیین‌های نورانی ریشهٔ دیرینه‌ای داشتند. سیاست‌های حکومتی اموی و عباسی، مبتنی بر تمرکز دینی، بسیاری از آیین‌های محلی—including ایزدی و یارسانرا «غیرشرعی» یا «بدعت» اعلام کرد.

۵.۲. کوچاندن، کشتار و تحمیل هویت دینی

در منابع تاریخی و شفاهی کوردستان، روایت‌های متعددی از جنگ‌ها، اسارت‌ها و کوچ‌های اجباری وجود دارد. بسیاری از کوردها برای بقا به اسلام گرویدند؛ نه از سر انتخاب آزادانه، بلکه در مواجهه با تهدیدهای ساختاری که قرن‌ها ادامه یافت.

۵.۳. حاشیه‌سازی اجتماعی و فرهنگی

ایزدیان و یارسانیان به‌دلیل باورهای غیرسامانه‌ای (non-Abrahamic) از بسیاری حقوق اجتماعی محروم شدند. در دوره‌های عثمانی و صفوی، این حاشیه‌نشینی شدت گرفت و گاه به نسل‌کشی‌های تمام‌عیار انجامید. این روند باعث شد که بسیاری از ریشه‌های مهری در حافظهٔ رسمی ناخوانده بماند.


۶. نتیجه‌گیری

مقایسه میان اسپینوزا و آیین‌های ایزدی و یارسان نشان می‌دهد که این سنت‌های کوردی حامل برخی از کهن‌ترین صورت‌های تفکر وحدت‌وجودی در خاورمیانه‌اند. جهان‌شناسی آنها نه بدعت‌های محلی، بلکه ادامهٔ مستقیم میراث مهری است که از هزاران سال پیش در زاگرس شکل گرفته بود. فهم این آیین‌ها نه‌تنها برای مطالعه تاریخ کوردستان ضروری است، بلکه امکان گفت‌وگو میان فلسفهٔ مدرن و سنت‌های باستانی را نیز فراهم می‌کند.

در سطح اجتماعی‌تاریخی، ورود اسلام و ساختار خلافت، که قدرت سیاسی و دینی را یک‌جا متمرکز می‌کرد، موجب حاشیه‌نشینی این آیین‌ها و تحقیر کرامت فرهنگی کوردها شد. بازشناسی این میراث، بازگشت به گذشته نیست، بلکه احیای لایه‌هایی از هویت انسانی و فلسفی است که می‌تواند آیندهٔ کوردستان و منطقه را روشن‌تر سازد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر