فصل سیزدهم: سخنرانی هیوا در سازمان ملل
– صدای روشنایی از سرزمین خورشید
در مقر سازمان ملل
در ژنو،
در اجلاس سالانۀ «ملتهای بیدولت و هویتهای فراموششده،»
برای نخستینبار، یک
کودک ایزدی از مدرسۀ لالش نوین
دعوت شد تا به نمایندگی
از مردم کورد و بازماندگان نسلکشی شنگال، سخن بگوید.
سالن مملو از نمایندگان
ملتها بود.
عدهای با پرچم، عدهای
با کت و شلوارهای سیاسی.
اما هیوا، با لباس
سادهی سفید ایزدی،
با چشمانی روشن و کتابی
در دست، پشت تریبون رفت.
🎙️ متن کامل سخنرانی هیوا – "دعوتی برای
زیستِ نو"
« من از کوردستان آمدەام؛
نه از یک دولت، بلکه
از ملت نور؛
از شنگال، جایی که
هزاران دختر ایزدی به اسارت رفتند
و هنوز صدای نیایششان
در کوههای لالش پیچیده است.
اینجا، در مقر سازمان
ملل، من تنها یک سخن دارم:
ما نیز انسانایم.
ما نیز سزاوار زندگیای
هستیم که دیگران آن را بدیهی میدانند.
در سال ۲۰۱۷، بیش از ۹۳٪ مردم اقلیم کوردستان به استقلال رأی دادند؛
اما هیچکس ما را ندید.
چرا؟ چون سلاح نداشتیم؟
چون منافع دیگران در خطر افتاد؟
من از سرزمینی میآیم
که خورشید قبلۀ ما بود،
و امروز هنوز هم، با
تمام جینوسایدهایی که دیدیم،
هنوز به نور ایمان
داریم، نه به تاریکیِ انتقام.
من با خود، کتاب حکمت
خسروانی شیخ اشراق را آوردهام.
فیلسوفی که قرنها
پیش، در همان سرزمین ما، گفت:
"اگر راهی به سوی رهایی هست، از درونِ نور
میگذرد."
ما کوردها، فرزندان
سومر و لولوبیان، ایلام و ماد،
با زبانی که ریشه در
خورشید دارد،
با فرهنگی که ترانه
بود پیش از آنکه قانون باشد،
همواره ایستادهایم
— اما خاموش.
اما امروز، این سکوت
شکسته است.
ما اینجاییم، برای
طرحی نو در انداختن.
🔸 چهار اصل «ملت روشنایی» بر پایۀ حکمت اشراق:
- آزادی ملتها نه از راه جنگ، بلکه از راه آگاهی درونی و حکمت فطری
- بازسازی هویت، نه بر خاکستر نفرت، بلکه با زبان شعر، فلسفه و هنر
- زیست جمعی نو، نه با مرز و نفرت، بلکه با نور و معنا
- پیوند فلسفۀ کهن با تمدن نوین، بدون ذوب شدن در شرق یا غرب
« ما کودکان نوریم .
ما دولت نداریم، اما
نور داریم.
و اگر جهان چراغی برای
ما نیفروزد،
ما خود خورشید خواهیم شد.»
سالن ژنو در سکوتی
عمیق فرو رفت.
عدهای اشک میریختند،
برخی مینوشتند.
و شاید همانجا،
ملتهایی که خود نیز
بیصدا بودند،
با هیوا احساس خویشاوندی
کردند.
پایان فصل سیزدهم
« و اینگونه، صدای یک کودک،
نه فقط تاریخ را به
یاد آورد،
بلکه افقی تازه پیش
چشم جهان گذاشت...»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر