ادامە فصل پنجاە و سووم:: تداوم فرهنگ خورشید و آتش در آیینهای کوردی – از غارهای نیایش تا جمخانههای امروز
◼ مقدمه داستانی:
صبح روز دیگر در درسیم، پیر روشنا، هیوا و رۆژین در ایوان کوچک
خانهٔ سنگی پیر زنار نشسته بودند. بوی نان تازه و آفتاب لطیف پاییزی فضا را گرم
کرده بود. رۆژین با دستی لرزان، فولدر چرمی کوچکش را دوبارە بیرون آورد و با نگاهی
فروتنانه به سوی پیر روشنا و هیوا گرفت:
« این ادامهٔ مقالهٔ قبلیام است دربارە تداوم فرهنگ خورشید و آتش در آیینهای کوردی – از غارهای نیایش تا جمخانههای امروز.. میخواستم این مقالە و چند نمونە دیگر با شما در میان بگذارم، شاید چیزی از چشم من پنهان مانده باشد.»
پیر روشنا لبخندی زد و گفت: «هر متنی که از دل نور برخیزد، سزاوار
شنیدن است.» هیوا نیز دفتر را با دقت باز کرد. رۆژین آهسته ادامه داد:
« شاید وقت آن رسیده باشد که ما هم تمدنهای فراموششدهٔ خویش را به یاد آوریم؛ نه برای فخر، بلکه برای روشنگری .»
نویسنده: رۆژین هۆزات – باستان شناس مستقل، درسیم
◼ مقدمه: در میان کوههای بلند و درههای فراموش شدهٔ زاگرس و توروس، فرهنگی کهن در سکوت شعله میکشد. فرهنگی که خورشید را نه فقط بهعنوان جرم آسمانی، بلکه بهمثابه حقیقتی معنوی و نیرویی مقدس میپرستد. از تپەی ناوک (گوپتلی تپه) تا معابد صخرهای چمیشگزک و آیینهای امروزین ایزدی، یارسان و علوی، میتوان تداوم مفاهیمی چون "نور، آتش، و خورشید" را دید که همچون رشتۀ طلایی در تار و پود هویت کوردی تنیدهاند.
خورشید و آتش در فرهنگ کوهنشین: برخلاف اقوام جلگهنشین که معابدشان به خدایان جنگ و سلطه اختصاص داشت، مردمان کوهستان در نیایشگاههایی کوچک و صخرهای، رو به طلوع خورشید عبادت میکردند. معابد مهری، غارهای حفرشده در دل کوه، همگی رو به شرق ساخته میشدند. مهر (میترا)، ایزد نور، حافظ عهد و وجدان، در این سنت محوریترین جایگاه را داشت. در آیینهای مهری، آتش نماد حضور ایزد بود (Vermaseren, 1963).
استمرار نمادها: از باستان تا معاصر: سمبلهایی چون خورشید بالدار، طاووس، درخت زندگی و حلقه نور در سراسر نقوش باستانی کوردستان دیده میشوند؛ اینها نهفقط نماد که حامل معناهای عمیق عرفانیاند. در یارسان، نور خالق است؛ در ایزدی، ملک طاووس مظهر نور است؛ در علوی، نور محمدی اصل تجلی است. همهٔ اینها برآمده از فلسفهٔ اشراقاند، جایی که نور ابزار معرفت و رهایی است (Nasr, S.H., 1993).
حکمت اشراق و آیینهای کوهستانی: سهروردی در حکمت اشراق، نور را اصل وجود دانست. معرفت، نه از راه جدل، بلکه از طریق مکاشفهٔ قلبی ممکن است. او سنتی را احیا کرد که از کیش زردشت، مانویت و مهرپرستی ریشه گرفته بود. امروز در آیین جم، نیایش به سوی خورشید، طواف بر گرد نور، و روشن کردن شمع، بازتابی از همان حکمت نوری است (Pourjavady, 1988).
سیاست حذف و ماندگاری فرهنگی: دولتهای مدرن خاورمیانه تلاش کردهاند این ریشهها را پاک یا مصادره کنند؛ گاه مهر را به رومیان، گاه ایزدیان را به شیطانپرستی متهم کردهاند. اما تداوم این فرهنگ در آیینهای روزمره، در جشن نوروز، در آیین شمعگردانی و در اشعار عرفانی باقی مانده است. فرهنگ نور خاموش نشدنی است، حتی در دل تاریکترین قرون (Meier, 2019).
◼ نتیجهگیری: هویت کوردی، نه فقط قومی است، نه زبانی است، بلکه نوری است که از غارهای نخستین تا جمخانههای امروز تداوم یافته است. این نور، همان جوهر مشترک میان ایزدی، علوی، یارسان و صوفیگری کورد است. فرهنگی که با خورشید برمیخیزد، با آتش گرم میشود، و با حکمت، به رهایی میرسد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر